ادبیات عرب

نمایش 1 تا 50 از 886 مورد
نتیجه جستجو برای :
  • أُقْلیدِس | أُقْلیدِس، أشهر علماء الرياضيات في العصر القديـم (القرنان ۴و۳ ق.م) الذي ظلت شهرته قائمة حتى اليوم بوصفه أبا الهندسة. لاتتوفر معلومات واضحة عن مسقط رأسه وكيفية تعلمه. وإن معلوماتنا عن حیاته تقتصر علی ما نقل عن مؤرخي أواخر العصر القديم، أو من مؤلفي العصر الإسلامي. وقد عُدّ معاصراً لأوطولوقس وأرخميدس (ن.ع.ع)، غی...
  • زجاجی، ابوالقاسم عبدالرحمان | زَجّاجی، ابوالقاسم عبدالرحمان بن اسحاق نهاوندی (د ح ۳۴۰ ق/ ۹۵۱ م)، نحوی، لغت‌شناس و محدث ایرانی‌تبار سدۀ ۴ ق/ ۱۰ م.
  • زجاج | زَجّاج، ابواسحاق ابراهیم بن سَری بن سَهْل، نحوی و لغت‌شناس نیمۀ نخست سدۀ ۴ ق/ ۱۰ م.
  • زبیدی، محمد مرتضی بن محمد حسینی | زَبیدی، محمد مرتضى بن محمد حسینی (۱۱۴۵-۱۲۰۵ ق/ ۱۷۳۲-۱۷۹۱ م)، محدث، فقیه، ادیب، لغت‌دان و صاحب تاج العروس.
  • زبیدی، ابوعبدالله محمد بن یحیی قرشی | زَبیدی، ابوعبدالله محمد بن یحیى قرشی (د ۵۵۵ ق/ ۱۱۶۰ م)، ادیب، نحوی و واعظ عصر عباسی. ازآنجاکه هیچ‌یک از منابع اشاره‌ای به سلسله‌نسب او تا اجداد قریشی‌اش نکرده‌اند، نمی‌دانیم آیا نسبت «قرشی» او قبیلۀ قریش است یا وجه دیگری دارد.
  • زبیدی، ابوبکر محمد بن حسن | زُبَیْدی، ابوبکر محمد بن حسن (د ۳۷۹ ق/ ۹۸۹ م)، ادیب، لغت‌شناس، نحوی و شاعر اندلسی.
  • زازا | زازا، بخشی از مردم کرد که با زبان و آداب‌و‌رسوم خاص خود در آناتولی شرقی زندگی می‌کنند.
  • زاخو | زاخو، شهری تاریخی، و مرکز شهرستان زاخو، از توابع استان دهوک در اقلیم کردستان عراق. این شهر میان °۴۲ عرض شمالی و °۳۷ طول شرقی قرار گرفته، و ارتفاع آن از سطح دریا ۴۴۰ متر اسـت. زاخو در ۵۳کیلومتـری دهوک ــ مرکز استـان ــ قرار دارد و فـاصلۀ آن از مرز عراق و ترکیه در شمال، ۱۰ کمـ ، و از مـرز عراق و سوریه در غرب، ۲...
  • ریا | ریا، خودنمایی و آشکارکردن عمل به‌منظور جلب توجه و ستایش مردم.
  • رندی |
  • روزن، فریدریش | روزِن، فریدریش (۳۰ اوت ۱۸۵۶ م/ ۸ شهریور ۱۲۳۵ ش)، سیاست‌مدار و خاورشناس آلمانی و نویسندۀ آثار متعددی در زمینه‌های تاریخ ایران، و زبان و ادبیات فارسی.
  • روزن، گئورک | روزِن، گئورگ (۲۱ سپتامبر ۱۸۲۰-۳۰ اکتبر ۱۸۹۱ م/ ۲۳ ذیحجۀ ۱۲۳۶-۲۶ ربیع‌الاول ۱۳۰۹ ق)، دیپلمات و خاورشناس آلمانی، پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی و تاریخ و فرهنگ سرزمینهای شرقی.
  • زجاجی، ابوالقاسم یوسف | زُجاجی، ابوالقاسم یوسف بن عبدالله (۳۵۲-۴۱۵ ق/ ۹۶۳-۱۰۲۴ م)، لغت‌دان، نحوی، شارح، ادیب و محدث ساکن جرجان.
  • ریاشی، محمد | ریاشی، محمد بن یَسیر، شاعر بصری اواخر سدۀ ۲ ق/ ۸ م و اوایل سدۀ ۳ ق/ ۹ م.
  • ریاشی، عباس | رِیاشی، عباس بن فَرَج (د ۲۵۷ ق/ ۸۷۱ م)، ابوالفضل، لغت‌شناس، دستوردان و راوی بصری.
  • روزن، ویکتور | روزِن، ویکتور رمانویچ (۱۸۴۹- ۱۹۰۸ م/ ۱۲۶۵-۱۳۲۶ ق)، شرق‌شناس روس.
  • رمزی بک | رَمْزی‌بِک، ابراهیم بن محمد (۱۲۸۴-۱۳۴۳ ق/ ۱۸۶۷-۱۹۲۴ م)، نویسنده و روزنامه‌نگار مصری.
  • رمزی، ابراهیم | رَمْزی، ابراهیم (۱۳۰۱- ۱۳۶۸ ق/ ۱۸۸۴- ۱۹۴۹ م)، نمایشنامه‌نویس، مترجم و نویسندۀ مصری.
  • رمادی | رَمادی، یوسف بن هارون، شاعر اندلسی سدۀ ۴ ق/ ۱۰ م. کنیه‌اش در بیشتر منابع ابوعُمر است (حمیدی، ۲/ ۵۸۹؛ فتح بن خاقان، ۶۹؛ ضبّی، ۴۹۳؛ ابن‌بشکوال، ۱/ ۶۷۴) و تنها در یتیمة الدهر ثعالبی (۲/ ۱۱۴) و بلدان یاقوت (۲/ ۸۱۳) به‌خطا، ابوعمرو آمده است؛ یاقوتْ ابوبکر نیز ضبط کرده است (نک‍ : ادبا، ۲۰/ ۶۲).
  • رضی صاغانی |
  • رضی الدین استرآبادی |
  • رقیق قیروانی | ابراهیم بن قاسم (ز ۴۲۴ ق/۱۰۳۳ م)، مورخ، ادیب و شاعر
  • القاب و عناوین | اَلْقابْ وَ عَناوین، کلماتی که همراه اشخاص می‌آیند و برای احترام، تکریم و گاه تحقیر به کار می‌روند. در این مقاله این موضوع در ۳ بخش بررسی شده است: ۱. در ایران باستان، ۲. در قلمرو اسلام، ۳. در ایران دورۀ اسلامی:
  • افشار، ایرج | افشار، ایرج (۱۳۰۴- ۱۳۸۹ ش)، ایران‌شناس بزرگ، کتاب‌شناس برجسته، و عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. فعالیتهای او طی مدتی بیش از ۶۰ سال مداوم، در زمینه‌های متنوع و گسترده‌ای قرار می‌گیرد که حاصل آن، آثار فراوان به‌صورت کتاب، مقاله، یادداشت و منابعی دیگر است (نک‍ : ادامۀ مقاله).
  • افراسیاب | اَفْراسیاب، پادشاه توران‌زمین، و از شخصیتهای شاهنامۀ فردوسی. در منابع، نام او به‌صورتهای دیگری چون فراسیاک، فرنگرسین، فراسیاب، فراسیاف، فراسیاو، فراسیاپ، فراسیاون، فراسیافک، فراسیاوک، فراسیات، فرنکرسینا، و فرنک بن فیش نیز آمده است (یوستی، ۱۰۳؛ بارتولمه، ۹۸۶؛ ابوعلی مسکویه، ۱/ ۱۲، نیز حاشیۀ ۷؛ بیرونی، ۱۰۴؛ ثعا...
  • اصابع، اصبع | اَصابِع، جمعِ اِصبَع (به معنای انگشتان دست)، نظامی در موسیقی قدیم جهان اسلام (اصابع و مجاری)، برای تبیین جایگاه نغمات و ساختار مُدها، برمبنای موضع انگشتان دست روی دستۀ سازهای زهی. پیشینۀ چنین نظامهایی در موسیقی مشرق‎زمین تا زمـان ابـن‎مِسجَـح (د ح ۹۷ ق/ ۷۱۶ م) قـابل پیگیـری اسـت (نک‍ : فاروقی، ۲۰, ۱۰۱, ۱۱۱-۱۱...
  • اشتقاق، لغت | اِشْتِقاق، در لغت به معنی «گرفتن کلمه‌ای از کلمۀ دیگر» (صفی‌پوری؛ لغت‌نامه ... ). اشتقاق در دستور سنتی زبان فارسی، اصطلاحی است در مقابل جامد، و در دستور زبان امروزی، اصطلاحی است در کنار «تصریف» در صرف (ساختواژه).
  • اسم | اِسْم، نام‌کردن، علامت و نشانه، نام و عنوان و آوازه یا کلمه‌ای که بدان چیزی یا کسی را می‌خوانند. این موضوع در ۳ بخش بررسی شده است: ۱. اسم در زبانهای ایران باستان و ایرانی میانه، ۲. اسم در دستور زبان فارسی، ۳. اسم در دستور زبان عربی (این بخش پیش‌تر در دبا آمده است):
  • اسطوره و اسطوره شناسی، اسم عام | اُسْطوره وَ اُسْطوره‌شِناسی، اسطوره اسم عام است برای روایتهای اصولاً دینی نمادین دربارۀ ایزدان یا موجودات فوق انسانیِ دخیل در رویدادها یا اوضاع خارق‌العاده در زمانهای نامشخص، ولی به‌هرحال جدا از زمان عادی و تاریخی وقایع انسانی، و معمولاً در بیان ریشۀ برخی اعمال یا باورها یا نهادها و علت پدیده‌های طبیعی. توسعا...
  • استقراضی، بانک | اِسْتِقْراضی، ‌‌‌بانْک، همچنین معروف به بانک استقراضی روس، از نخستین بانکهای ایران با امتیاز خارجی (تأسیس: ۱۳۰۷ ق/ ۱۸۹۰ م؛ از ۱۳۰۷ تا ۱۳۰۹ ق نام آن، مؤسسۀ انجمن استقراض ایران بود).
  • استعاره، مسئله | اِسْتِعاره، یکـی از ۴ مسئلۀ دانش بیان در بلاغت سنّتی. استعاره در لغت به معنی عاریت خواستن و به‌عاریت گرفتن است (زوزنی، ۲/ ۴۸۱؛ آنندراج) و در اصطلاح علوم بلاغی یکی از مسائل دانش بیان (دبا) و هنری‌ترین مسئلۀ این دانش است. در این مقاله، نخست استعاره از دیدگاه موضوعی و سپس از دیدگاه تاریخی بررسی می‌شود:
  • استخاره | اِسْتِخاره، منسکی مستحب از نگاه عموم مسلمانان برای تصمیم‌گیری در امور حیرت‌آور، که آداب و شیوه‌های گزاردن آن معمولاً به بزرگان دین منتسب است. با به‌جا‌آوردن این منسک، فردْ ضمن طلب قضای خیر از خدا، از او می‌خواهد که در امور خطیر فرارویش، انتخاب بهینه‌ای را پیش پای وی نهد.
  • استبداد صغیر | اِسْتِبْدادِ صَغیر، عنوانی برای دورۀ یک‌سالۀ مبارزۀ آشکار محمدعلی ‌شاه قاجار با مشروطیت، از به‌توپ‌بستن مجلس (۲۳ جمادی‌الاول ۱۳۲۶ ق/ ۲ تیر ۱۲۸۷ ش) تا پیروزی نهایی مشروطه‌خواهان و خلع وی از سلطنت (۲۷ جمادی‌الآخر ۱۳۲۷ ق/ ۲۵ تیر ۱۲۸۸ ش). در این عصر، پیکارهای خونین میان عوامل استبداد و مشروطه‌خواهان در شهرهای بزر...
  • ارموری | اُرْموری، زبان طایفۀ ایرانی‌تبار ارمور در افغانستان و پاکستان که سخن‌گویانش آن را برگستا یا برگیستا نیز می‌نامند (گریرسن، ۱۲۳). ارموری از زبانهای ایرانی نو جنوب شرقی است ( ایرانیکا، I/ ۵۱۲؛ کیفر، ۴۵۳) و دو گویش دارد: ۱. ارموری لوگر در حوالی بَرَکی ـ برک در استان لوگر در جنوب کابل؛ ۲. ارموری کانیگُرام در وزیرس...
  • ارسال المثل | اِرْسالُ‌الْمَثَل، اصطلاحی در بلاغت، به معنیِ آوردن مَثَل در شعر، یا سرودن شعرِ حکمت‌آمیز بدان‌سان که ضرب‌المثل شود. ارسال در لغت به معنی فرستادن، و مَثَل (دبا) به معنی قصه و داستانِ مشهور در میان مردم است که وسیلۀ ایضاح و تبیین منظور گوینده قرار گیرد.
  • ارتشاء | اِرْتِشاء، اصطلاح فقهی و حقوقی به معنی قبول «رشوه». در اینکه رِشا (به فتح، ضم و کسر «را») دراصل به چه معنی بوده، اختلاف است (نک‍ : ابن‌منظور، ذیل «رش‌و»؛ زاوی، ۲/ ۳۴۳)، ولی در لغت و روایاتْ معادل جُعْل و نیز سُحْت، به معنی مال حرام، آمده است (برای آگاهی از فهرست احـادیث، نک‍ : بـرازش، ذیل «رشو»؛ نیز حر عاملی،...
  • اربعین | اَرْبَعین، چهلمین روز پس از شهادت امام حسین (ع) که نزد امامیه دارای ارزشی آیینی ‌است و بر‌اساس اعتقادی نسبتاً کهن، سر بریدۀ آن امام در چنین روزی به بدن وی در کربلا الحاق گردید.
  • اخوان ثالث، مهدی | اَخَوانِ ثالِث، مهدی‌ (۱۳۰۶- ۱۳۶۹ ش‌/ ۱۹۲۸-۱۹۹۰ م‌)، متخلص‌ به‌ م‌. امید، شاعر معاصر. وی‌ در طوس‌ مشهد زاده‌ شد. تاریخ‌ ولادت‌ او را ۱۳۰۷ ش‌ ذكر كرده‌اند و این‌ تاریخ‌ از شناسنامۀ او گرفته‌ شده‌ است‌، ولی‌ به‌ گفتۀ خود او تولدش‌ در ۲۶ اسفند ۱۳۰۶ بوده‌ است‌ (نك‍ : كاخی‌، ۲۷). پدرش در طوس‌ بـه‌ عطاری‌ و فروش‌ گ...
  • ابوفدیک، عبدالله | اَبوفُدَیْک (جایگزین مقالۀ دبا)، عبدالله بن ثور بن سلمه (مق‍ ۷۳ ق/ ۶۹۲ م)، از سران خوارج نجدات. او از تیرۀ بنی‌قیس ابن‌ثعلبه، از قبیلۀ بزرگ بکر بن وائل بود (طبری، تاریخ، ۶/ ۱۷۴) که گروش خارجی در میان آنان گسترش داشت. ابوفدیک شخصیتی پرورش‌یافته در محافل خارجی بصره بود و همراه رؤسای خارجی در ۶۴ ق، برای یاری‌رسا...
  • ابوعبدالله علوی | اَبوعَبْدُاللّٰهِ عَلَوی، محمد بن ‌علی بن حسن بن علی بن حسین حسنی (رجب ۳۶۷ - ربیع‌الاول ۴۴۵ / فوریۀ ۹۷۸ - ژوئیۀ ۱۰۵۳)، محدث و فقیه زیدی‌مذهب کوفه که به ابن‌عبدالرحمان نیز شهرت داشته است (ابن‌صوفی، ۲۹؛ ابن‌نقطه، ۱/ ۲۸۴). خاندانش چنان‌که از کتب انساب پیدا ست (نک‍ : ابن‌صوفی، همانجا)، از عالمان بودند و پدرش نیز ...
  • ابوزرعۀ اردبیلی | اَبوزُرْعۀ اَرْدَبیلی، عبدالوهاب بن محمد بن ایوب (د ۵ رجب ۴۱۵ ق/ ۱۲ سپتامبر ۱۰۲۴ م)، عارف و صوفی. ظاهراً اصل او از اردبیل بوده، اما بیشتر عمر خود را در شیراز گذرانده است. بنابر روایات، ابوزرعه سفرهای بسیار داشته، و در یکی از این سفرها، همراه با پدر خود به دیدار شیخ ابوعبدالله ابن‌خفیف (دبا) رفته، و در راه حجا...
  • ابوحمزۀ ثمالی، دعا | اَبوحَمْزۀ ثُمالی، دُعا، دعای سحر منتسب به امام سجاد (ع). دعای ابوحمزه که به نام راوی آن شهرت یافته است، از بلند‌‌ترین دعاها در فرهنگ شیعه به شمار می‌رود. مطابق آنچه شیخ طوسی بدون ذكر سند از ابوحمزۀ ثمالی روایت كرده است، امام سجاد (ع) شبهای ماه رمضان را به نماز می‌گذراندند و چون سحرگاه می‌رسید، این دعا را می‌...
  • ابوحمزۀ ثمالی، ثابت | اَبوحَمْزۀ ثُمالی، ثابت بن ابی‌صفیۀ دینار (د ۱۴۹ ق/ ۷۶۶ م)، محدث، مفسر و فقیه امامی کوفه. تبار او از قبیلۀ طیّ بود و او خود در محلۀ بنی‌ثُماله در کوفه بالید (ابن‎بابویه، من لایحضر ... ، ۴/ ۴۴۴). آل مُهَلَّب (دبا) ادعا داشتند که پدرش از موالی آنان بود (ابن‌ابی‌حاتم، ۱(۱)/ ۴۵۰؛ نجاشی، ۱۱۵).
  • ابواسحاق غزی | اَبو‌اِسْحاقِ غَزّی، ابراهیم بن عثمان بن کلبی اَشْهَبی (۴۴۱-۵۲۵‌ ق/ ۱۰۴۹-۱۱۳۱ م)، شاعر مدیحه‌سرای عرب در عصر سلجوقیان. منـابع نـام پدر او را یحیى و محمد نیز آورده‌اند (نک‍ : ابن‌انباری، ۲۶۹؛ ابن‌خلکان، ۱/ ۵۷) و کنیۀ او به‌اختلاف ابو‌القاسم، ابو‌مدین و ابو‌فرقد ذکر شده است (ابن‌عساکر، ۲/ ۴۶۹؛ سبط ابن‌جوزی، ۸(۱...
  • ابن مواز | اِبْنِ‌مَوّاز، ابوعبد‌الله محمد بن ابراهیم بن زیاد (۱۸۰- ۲۶۹ ق/ ۷۹۶-۸۸۲ م)، فقیه مالکی مصر و صاحب کتاب الموّازیة. برخی، وفات ابن‌مواز را در ۲۸۱ ق/ ۸۹۴ م دانسته‌اند که وجه آن را در دو نکته می‌توان جست: نخست آنکه ابن‌کثیر (۱۱/ ۷۱) در بیان وقایع سال ۲۸۱ ق، شرح‌حال وی را با ابوزرعۀ دمشقی (د ۲۸۱ ق) خلط کرده، و این...
  • ابن ماجشون | اِبْنِ‌ماجَشون، ابومروان عبدالملک بن عبدالعزیز بن عبدالله قرشی تمیمی منکدری (د ۲۱۲ ق/ ۸۲۷ م)، فقیه مالکی مدنی و یکی از شاگردان طراز اول مالک بن انس.
  • ابن قنفذ | اِبْنِ‌قُنْفُذ، ابوالعباس احمد بن حسن (ح ۷۴۰-۸۱۰ ق/ ۱۳۳۹-۱۴۰۷ م)، دانشمند ادیب، فقیه مالکی و ریاضی‌دان برجستۀ مغرب.
  • ابن علیه | اِبْنِ‌عَلیّه، عنوان مشترک چند تن از عالمان عراق در سده‌های ۲ و ۳ ق/ ۸ و ۹ م، بدین شرح:
  • ابن عدیم | اِبْنِ‌عَدیم، ابوالقاسم کمال‌الدین عمر بن احمد بن هبةالله عقیلی (ذیحجۀ ۵۸۸- جمادی‌الاول ۶۶۰/ دسامبر ۱۱۹۲- آوریل ۱۲۶۲)، مورخ، فقیه، ادیب و خوش‌نویس مشهور حلب در عصر ایوبیان و ممالیک.
  • ابن عبدالرفیع | اِبْنِ‌عَبْدُالرَّفیع، ابواسحاق ابراهیم بن حسن بن علی بن عبدالرفیع ربعی (د ۷۳۳ ق/ ۱۳۳۳ م)، فقیه، قاضی و خطیب جامع تونس در دوران حکومت حفصیان. نویسندگانِ شرح احوال ابن‌عبدالرفیع زمان تولد وی را به‌اختلاف سالهای میان ۶۳۵ تا ۶۳۹ ق یاد کرده‌اند (وادی آشی، ۴۱؛ زرکشی، ۷۰؛ صفدی، ۵/ ۳۴۳؛ ابن‌تغری‌بردی، ۱/ ۶۰؛ مخلوف، ...